هفته نامه ی علیرضا 3
سلام گلی جون مامان خوبی ؟من میدونم که خدا رو شکر حالت رو به بهبودیه و انشاا... روز یکشنبه واکسنت رو با هشت روز تاخیر میزنیم.امیدوارم که اذیت نشی و تب هم نکنی چون واقعا دیگه توانایشو ندارم . بریم سر این چند وقته که چی شده و چی قراره بشه! از بعد از تولدت بگم: جمعه:بابا حبیب اومد دنبالمون و اومدیم خونه ی مامان راضی.بابا محسن قرار بود شنبه صبح زود بره شمال ولی نشد. شنبه:صبح که از خواب بیدار شدی تبت بالابود و منم ترسیدم.به چند تا درمانگاه زنگ زدم ولی تا عصر دکتر نداشتن.به بابا محسن زنگ زدم وقتی دیدم هنوز نرفته شمال قضیه ی شما رو براش تعریف کردم و اونم زود خودشو رسوند و با هم رفتیم پیش دکترت.تشخیصش شروع سرما خوردگی بود برات دارو ...